روز بیست و هفتم قربانی عید قربان
بیست هفت روز مانده
حتی کمتر از یک ماه باقی مانده.
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ. آیه هفت و هشت سوره شرح
آفتی که بزرگترین تهدید محسوب میشود داشتن اوقات فراغت خالی است که فکری برای آن نکردهام. مثل سوراخهایی که در یک صافی وجود دارند اگر به فکر پر کردن آن نباشم هر آنچه دارم از آن هرز میرود. یکی از رفتارهای من این است که وقتی کار مهمی را به انجام می رسانم خیلی طول میکشد تا بروم سراغ کار بعدی و کلا هم در انجام کارها کند هستم. یک جور کمالگرایی در من هست که باعث میشود کارم کند پیش برود و البته نتیجه خیلی هم عالی و ایدهآل نمیشود.
از صبح تا حالا باید کاری را انجام می دادم اما نمی دانم منتظر چی هستم. کلا برای شروع همیشه یک جور تنبلی عجیبی دارم. حیف از این همه پتانسیلی که در خودم سراغ دارم اما همین تنبلی و پشتگوش انداختن مانع به فعل رسیدنشان می شود. دیشب داشتم برای کسی میگفتم من فلان سال فلان کار را شروع کردم بعد پرسید خوب بعد به کجا رسیدی؟ جواب هیچ جا بود. به شوخی گفت پس خیلی وقتت تلف شده و هدر رفتی. راست میگفت. دهههای عمرم پر است از برنامههای ناب و عالی و بینظیر اما بی سرانجام و ناتمام. مثل موجودات ناقص الخلقه.و پر است از اوقات فراغت به هیچ گذشته.
برای عید قربان خیلی دنبال این گشتم که کدام رفتار زشتم را برای خدا قربانی کنم که به نتیجه نرسیدم اما میخواهم همین الان این تنبلی یا شاید بشود اسمش را گذاشت غفلت و پشت گوش اندازی را برای خدا قربانی کنم. حتما که نباید بهترین ها را برای خدا قربانی کرد گاهی وقتها هم می شود بدترین ها را به مسلخ برد و رو به خدا کرد و گفت خدایا من اخلاق زشتم را رفتار ناپسندم را در راه تو و برای تو میکشم. به خاطر رضای تو سختی ترک رفتارهای بیهوده و باطل را به جان می خرم. خدایا از من بپذیر